سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سقای کربلا
 

بیست و نهمین قسمت از سری مقالات «معارفی از قرآن کریم» به آیاتی از جزء بیست و نهم این کتاب هدایت و سعادت اختصاص دارد. در این مقاله نیز به مانند گذشته آیاتی را محور بحث قرار داده و به بیان معارفی از آنها می پردازیم.

نقش عقل و نقل در هدایت انسان

کلَُّمَا أُلْقِىَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلهَُمْ خَزَنَتهَُا أَ لَمْ یَأْتِکمُ‏ْ نَذِیرٌ(8) قَالُواْ بَلىَ‏ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شىَ‏ْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ کَبِیرٍ(9) وَ قَالُواْ لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فىِ أَصحَْابِ السَّعِیرِ(10- ملک)

هرگاه که گروهى در جهنم انداخته می شوند، نگهبانانش از آنها مى‏پرسند: مگر بیم‏دهنده‏اى برای شما نیامد؟ جواب می دهند: چرا؛ آمد ولى ما او را انکار کردیم و گفتیم: خدا هیچ چیز نازل نکرده است و شما بیم‏دهندگان هم در گمراهى بزرگى هستید. آنگاه مى‏گویند: اگر ما به دعوت نجات‏بخش آنان گوش کرده بودیم یا در حقایق خلقت تعقّل کرده بودیم؛ کارمان به اینجا نمی کشید و الان بین جهنمیان نبودیم.

مراد از « فَوْجٌ » در اینجا همان کفار و فاسقانی هستند که آنها را دسته دسته وارد جهنم می کنند.(1) منظور از «خزنة» در اینجا ملائکه‏اى هستند که مامور بر آتشند و انواع عذاب هاى جهنم را تدبیر مى‏کنند.

مراد از «سمع» و «عقل» در اینجا عمل به مقتضای این دو است. بنابراین معنای آیه این می شود: دوزخیان در پاسخ فرشتگان مى‏گویند: اگر ما در دنیا دستورات رسولان را اطاعت کرده بودیم و یا در ادله و معارف آنها تعقل مى‏کردیم، امروز در زمره اهل جهنم نبودیم و همانند ایشان در آتش جاودان، معذب نمى‏شدیم

 

 

بنابراین هر دسته‏اى که به جهنم ریخته مى‏شوند، ملائکه جهنم با توبیخ از آنها مى‏پرسند: مگر کسی که شما را از چنین عذابى بترساند برایتان نیامده بود؟ در پاسخ آنها اعتراف مى‏کنند به اینکه نذیر برایشان آمد و از آتش دوزخ انذارشان کرد؛ ولى آنها تکذیبش کردند و به او افترا بستند.

 

مراد از «سمع» و «عقل» در اینجا عمل به مقتضای این دو است. بنابراین معنای آیه این می شود: دوزخیان در پاسخ فرشتگان مى‏گویند: اگر ما در دنیا دستورات رسولان را اطاعت کرده بودیم و یا در ادله و معارف آنها تعقل مى‏کردیم، امروز در زمره اهل جهنم نبودیم و همانند ایشان در آتش جاودان، معذب نمى‏شدیم.(2)

 

 

دو نکته

1. این آیات، به اصلى ترین عامل سیه­روزی دوزخیان اشاره کرده آن را به بهترین وجه ممکن تحلیل می کند. می فرماید: خداوند متعال هم از یک سو گوش شنوا و عقل و فطرت الهی  به اینها داد و هم از سوى دیگر پیامبرانش را با دلائل روشن به سوی اینها گسیل داشت؛ اگر اینها از این همه ابزار هدایت که در اختیارشان قرار گرفت بهره می بردند هرگز سرانجامشان به جهنم ختم نمی شد.

2. روح انسان به مانند زمینی است که خداوند متعال او را به چشمه درون (عقل) و نهر بیرون (وحی) مجهز کرد تا انسان با بهره از این دو نهال جان خود را برویاند و به ثمر برساند؛ اما اگر آدمی با سوء اختیار خود چشمه درون را کور کند و راه را بر نهر بیرون ببندد به هدف مطلوب از خلقت(3) نرسیده و به ناچار کویر جان او در آتش خود ساخته خواهد سوخت.

 

علامه طباطبایی(ره) در شرح « وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ‏ طَعَامِ الْمِسْکِینِ » می نویسد: یعنی در مورد بینوایان سهل انگاری می کردند و رنجی که فقرا می کشیدند اهمیتی برای آنها نداشت

 

 

کاری که هم ردیف کفر به خداست

 

عذاب جهنم

وَ أَمَّا مَنْ أُوتىِ‏َ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَالَیْتَنىِ لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ(25)... خُذُوهُ فَغُلُّوهُ(30)ثُمَّ الجَْحِیمَ صَلُّوهُ(31) ... إِنَّهُ کاَنَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ(33)وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ‏ طَعَامِ الْمِسْکِینِ(34- حاقه)

 

و اما کسى که پرونده اعمالش را به دست چپش دهند، مى‏گوید: اى کاش پرونده‏ام را دریافت نمى‏کردم‏ ... او را بگیرید و در غل و زنجیرش کشید؛ آن گاه به دوزخش دراندازید ... زیرا او به خداى بزرگ ایمان نمى‏آورده و مردم را به اطعام نیازمندان تشویق نمى‏کرده‏ است.

بر اساس این آیات عده ای را نامه عمل به دست چپ می دهند و آنها را در غل و زنجیر کشیده و به دوزخ می افکند و در مقام بیان علت این عذاب گفته می شود جرم اینها دو چیز بوده: یکی اینکه به خداوند متعال ایمان نیاوردند و دیگر اینکه مردم را برای کمک به نیازمندان و رفع حوائج  آنها تشویق و ترغیب نمی کردند.

 

علامه طباطبایی(ره) در شرح « وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ‏ طَعَامِ الْمِسْکِینِ » می نویسد: یعنی در مورد بینوایان سهل انگاری می کردند و رنجی که فقرا می کشیدند اهمیتی برای آنها نداشت.(4)

خداوند متعال هم از یک سو گوش شنوا و عقل و فطرت الهی به اینها داد و هم از سوى دیگر پیامبرانش را با دلائل روشن به سوی اینها گسیل داشت؛ اگر اینها از این همه ابزار هدایت که در اختیارشان قرار گرفت بهره می بردند هرگز سرانجامشان به جهنم ختم نمی شد

 

 

این آیات به روشنی معنایی که از آیه 19 سوره ذاریات فهمیده می شود را تایید می کند. آن معنا این بود که بر اهل تقوا لازم است تا بخشی از اموال خود را برای رفع نیاز نیازمندان اختصاص دهند و این غیر از واجبات مالی مانند خمس و زکات است. در این فراز، کسانی که آن واجب را ترک کرده و نسبت به نیازمندان بی تفاوت باشند را تهدید به عذابی می کند که قطعاً واقع خواهد شد.

 

نکته قابل توجه اینکه قرآن کریم این بی تفاوتی در حق مستمندان را گناهی بزرگ در ردیف کفر به خداوند عظیم بیان می کند که این طرز بیان گویای شدت و عظمت این معصیت است.

 

عذاب فوری برای منکر ولایت

سَأَلَ سَائلُ  بِعَذَابٍ وَاقِعٍ(1- معارج)تقاضا کننده‏اى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد.

براساس شأن نزولی که برای این آیه از طریق شیعه و سنی به ما رسیده است این تقاضا کننده « نعمان بن حارث» یا «نضر بن حارث» بود که به هنگام منصوب شدن على علیه السلام به مقام خلافت و ولایت در غدیر خم و پخش شدن این خبر در شهرها، بسیار خشمگین شد و خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: آیا این جریان را از پیش خود به راه انداختی یا اینکه از ناحیه خداوند مآمور به اجرای آن بودی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله با صراحت فرمود: از ناحیه خدا مأمور به انجام آن بودم. او که باین سخن بیشتر ناراحت شده بود گفت: خداوندا! اگر این خلافت و ولایت حق است و از ناحیه توست؛ سنگى از آسمان بر ما فرود آور! در این هنگام سنگى فرود آمد و بر سر او خورد و او را به هلاکت رساند.(5)

روایتی از امام صادق علیه السلام می نویسد: بعضى از مفسرین حق معلوم را به زکات واجب تفسیر کرده‏اند؛ اما در حدیثى از امام‏ صادق علیه السلام(6) آمده که حق معلوم، زکات نیست؛ بلکه مقدار معلومى است که به فقرا انفاق مى‏کنند

 

 

 

باز هم تاکیدی بر لزوم کمک به نیازمندان

الْمُصَلِّینَ(22)الَّذِینَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَاتهِِمْ دَائمُونَ(23)وَ الَّذِینَ فىِ أَمْوَالهِِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ(24)لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُومِ(25- معارج)

نماز گزاران، آنان که همواره بر نمازشان مداوم و پایدارند و آنان که در اموالشان حقّى معلوم است براى درخواست کننده [تهیدست‏] و محروم [از معیشت و ثروت].

این آیات نیز در کنار آیات 19 سوره ذاریات و 34 سوره حاقه، توجه و رسیدگی به امور نیازمندان و رفع نیاز آنها را از وظایف مهم و حتمی مردم اهل ایمان و تقوا و نماز بر شمرده و بر انجام آن تاکید می کند.

کمک به نیازمندان

باز هم تکرار می کنیم که مراد از این حق در اموال واجبات مالی مشهور مثل زکات نیست. علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه بر این معنا تاکید کرده و به اشاره به روایتی از امام صادق علیه السلام می نویسد: بعضى از مفسرین حق معلوم را به زکات واجب تفسیر کرده‏اند؛ اما در حدیثى از امام‏ صادق علیه السلام(6) آمده که حق معلوم، زکات نیست؛ بلکه مقدار معلومى است که به فقرا انفاق مى‏کنند.(7)

چه کسانی هیزم جهنمند؟

همین کسانی که در دنیا با ظلم و ستم خود آتش گناه و معصیت را در جامعه شعله ور می کردند؛ در قیامت هم هیزم و وقود جهنم شده و با ورودشان هم خود می سوزند و هم آتش دوزخ را شعله ورتر می کنند

 

وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکاَنُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (15- جن)ستمگران که منحرفین از جاده عدالتند هیزمان جهنمند.

همین کسانی که در دنیا با ظلم و ستم خود آتش گناه و معصیت را در جامعه شعله ور می کردند؛ در قیامت هم هیزم و وقود جهنم شده و با ورودشان هم خود می سوزند و هم آتش دوزخ را شعله ورتر می کنند

 

 

این آیه از آیاتی است که با صراحت تمام اعلام می دارد که جهنم و عذاب آن باطن همین گناهانی است که افراد در دنیا خود را به آن آلوده کردند. آیه مورد بحث نظیر آیه 24 سوره بقره (فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاس‏) تبهکاران و ستمگران را هیزم و عامل برافروختگی جهنم معرفی می کند؛ همین کسانی که در دنیا با ظلم و ستم خود آتش گناه و معصیت را در جامعه شعله ور می کردند؛ در قیامت هم هیزم و وقود جهنم شده و با ورودشان هم خود می سوزند و هم آتش دوزخ را شعله ورتر می کنند.

 

 

چه کردی آمدی جهنم؟

مَا سَلَکَکمُ‏ْ فىِ سَقَرَ(42)قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ(43)وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ(44)وَ کُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ(45)وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ(46) حَتىَّ أَتَئنَا الْیَقِینُ(47- مدثر)

[به آنان رو کرده‏] مى‏گویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد کرد؟ مى‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمى‏دادیم و با فرورفتگان [در گفتار و کردار باطل‏] فرومى‏رفتیم و همواره روز جزا را انکار مى‏کردیم تا آنکه مرگ ما فرا رسید.

نکته قابل توجه اینکه قرآن کریم این بی تفاوتی در حق مستمندان را گناهی بزرگ در ردیف کفر به خداوند عظیم بیان می کند که این طرز بیان گویای شدت و عظمت این معصیت است

 

 

بر اساس این آیات، وقتی از دوزخیان سوال می شود چه کردید که اهل جهنم شدید؟ آنها چهار عامل را از مهمترین عوامل این بدعاقبتی خود معرفی می کنند و می گویند:

 

 

 

نخست اینکه ما از نمازگزاران نبودیم (قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ) که اگر نماز مى‏خواندیم نماز ما را به یاد خدا مى‏انداخت و نهى از فحشاء و منکر مى‏کرد و ما را به صراط مستقیم الهى دعوت مى‏نمود.(8)

 

دیگر اینکه ما اطعام مسکین نمى‏کردیم (وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ) مراد از «اطعام مسکین»، انفاق بر تهى دستان جامعه است به مقدارى که بتوانند کمر راست کنند و حوائجشان برطرف شود.(9) گرچه اطعام مسکین به معنى غذا دادن به بینوایان است؛ ولى ظاهرا منظور از آن، هر گونه کمک به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مى‏باشد؛ اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و غیر اینها.(10)

دیگر اینکه ما پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا مى‏شدیم (وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ)؛ هر صدایى که بر ضد حق بلند مى‏شد و هر مجلسى که براى ترویج باطل تشکیل مى‏گردید و ما با خبر مى‏شدیم، با آنها همراهى مى‏کردیم و همرنگ جماعت مى‏شدیم؛ سخنان آنها را تصدیق مى‏کردیم و بر تکذیب و انکار آنها صحه مى‏گذاردیم و از مسخره بازی آنها نسبت به حق لذت مى‏بردیم.(11)

گرچه اطعام مسکین به معنى غذا دادن به بینوایان است؛ ولى ظاهرا منظور از آن، هر گونه کمک به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مى‏باشد؛ اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و غیر اینها

 

 

منظور از «خوض» سرگرمى عملى و زبانى در باطل، و فرو رفتن در آن است، به طورى که به کلى از توجه به غیر باطل غفلت شود.(12)

 

«خوض در باطل» معنى وسیع و گسترده‏اى دارد که هم شامل ورود در مجالس کسانى مى‏شود که آیات خدا را به باد استهزا مى‏گیرند، تبلیغات ضد اسلامى مى‏کنند، یا ترویج بدعت مى‏نمایند، و یا شوخی هاى رکیک دارند، یا گناهانى را که انجام داده‏اند به عنوان افتخار یا لذت نقل مى‏کنند، و همچنین شرکت در مجالس غیبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آیه مورد بحث بیشتر نظر بر مجالسى است که براى تضعیف دین خدا و استهزاى مقدسات، و ترویج کفر و شرک و بى‏دینى تشکیل مى‏شود.

این آیات به خوبى استفاده مى‏شود که این امور چهار گانه یعنى«نماز» و «زکات» و «ترک مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت»، اهمیت و نقش فوق العاده‏اى در هدایت و تربیت انسان دارد و بر همین اساس؛ جهنم جاى نمازگزاران واقعى، زکات دهندگان، تارکان باطل و مؤمنان به قیامت نیست

 

 

سپس مى‏افزایند: و اینکه ما همواره روز جزا را انکار مى‏کردیم (وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ)؛ تا زمانى که مرگ ما فرا رسید (حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ). ناگفته پیداست که انکار معاد و روز حساب، تمام ارزش هاى الهى و اخلاقى را متزلزل مى‏سازد و انسان را براى ارتکاب گناه شجاع مى‏کند، و موانع را از این راه بر مى‏دارد، مخصوصاً اگر این مسأله به صورت یک امر مداوم تا پایان عمر در آید.

 

از این آیات به خوبى استفاده مى‏شود که این امور چهار گانه یعنى«نماز» و «زکات» و «ترک مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت»، اهمیت و نقش فوق العاده‏اى در هدایت و تربیت انسان دارد و بر همین اساس؛ جهنم جاى نمازگزاران واقعى، زکات دهندگان، تارکان باطل و مؤمنان به قیامت نیست.(13)


[ یکشنبه 90/8/15 ] [ 10:45 صبح ] [ رضا یوسفی ]
.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

امکانات وب