سقای کربلا |
گاهی ادعای رفاقت و دوستی برخی از ما با خدای متعال، سر به فلک میکشد. اما در مرحله عمل، حتی به اندازه یک رفیق هم، به خدا اعتماد نمیکنیم. به بیان دیگر، در بسیاری از موارد از نظر اعتقادی و در مساله توحید افعالی، بسیار ضعیف عمل میکنیم. خیلی از گرهها و مشکلاتی که در زندگی روزمره ما وجود دارد، ناشی از اعمال خودمان است و این مساله را خیلیها به خوبی میدانند، اما برای رفع آن و گرهگشایی از آن سراغ کسی میرویم، که هیچ مشکلی را نمیتواند حل کند. به جای اینکه در خانه خدا را بکوبیم، زیر پرچم بنده او سینه میزنیم و چشم ما به الطاف بندگان است.
البته در ظاهر هم سعی میکنیم بگوییم خدا مشکلمان را حل کند! اما در باطن، امید ما به خدا نیست بلکه به بنده ای است که ممکن است خداوند او را ابزاری برای رفع مشکل ما قرار بدهد و ممکن هم هست قرار ندهد و به کس دیگری توفیق گره گشایی را عنایت کند. و فراموش میکنیم که: هر که منظور خود از غیر خدا میطلبد چو گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد
امیر المؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: تمامی امیدتان را به خداوند قرار دهید و به هیچکس غیر از خداوند دل نبندید. پس به راستی که هیچکس به غیر خداوند امید نبست، مگر اینکه محروم و زیانکار گردید. چرا که بندگان نیز همه ضعیفاند و گره مشکلشان به دست مشکلگشای خداوند تبارک و تعالی است. یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (1) ای مردم، شما نیازمند به سوی خدایید و تنها خداست که بینیاز و ستوده شده است.
رُوِیَ عَنْ عَلیٍّ (علیه السلام) قال: اِجْعَلوُا کُلَّ رَجَائِکُمْ لِلّهِ سُبْحَانَهُ وَ لا تَرْجُوا أحَداً سِواهُ فَإِنَّهُ مَا رَجَا أحدٌ غَیْرَ اللهِ تَعَالی إِلا خَابَ[2]. امیر المؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: تمامی امیدتان را به خداوند قرار دهید و به هیچکس غیر از خداوند دل نبندید. پس به راستی که هیچکس به غیر خداوند امید نبست، مگر اینکه محروم و زیانکار گردید.
«اِجْعَلوُا کُلَّ رَجَائِکُمْ لِلّهِ سُبْحَانَهُ» یک دسته از انسانها تمام امیدشان به غیر خداست. امیدشان به پول،ریاست،رفیق و... است. خبری از خدا در دل آنها نیست. حضرت در این روایت به این افراد کاری ندارد و خطابش به خداشناسان است. کسانی که میگویند خدا را میشناسیم، آنهایی که معتقدند کاری از دست خدا بر میآید و... حضرت به این گروه میفرماید: تنها امیدتان خدا باشد. اینطور نباشد که هم به خدا امید ببندید و هم به غیر خدا.
«وَ لا تَرْجُوا اَحَداً سِواهُ» این جمله فراز قبلی را تأکید میکند. اول میفرماید تمام امیدتان را خدا قرار بدهید. بعد در این جمله، امید بستن به احدی غیر از خدا را نفی میکند. به تعبیر من محکمکاری میکند. «فَإِنَّهُ مَا رَجَا غَیْرُ اللهِ تَعَالی اِلا خَابَ» دراین فراز امیرالمؤمنین علیه السلام به علّتش اشاره میفرماید: برای خاطر اینکه احدی به غیر خدا امید نبست، مگر اینکه محروم شد! (استثناءاز نفی دلالت بر عمومیّت دارد)
خداوند شریک پذیر نیست. نه در عبادت و نه در هیچ چیز دیگر. ما در این باب روایات زیادی داریم که من در اینجا نمیخواهم وارد آنها شوم. فقط اشارهای میکنم: چندین روایت هست که خداوند قسم خورده که اگر کسی که میگوید مرا میشناسد، به غیر من امید ببندد، من امیدش را قطع میکنم. به هر که و به هرچه امید ببندی (یعنی به بچّهات، همسرت، رفیقت یا به پولت، ریاستت و... امید ببندی) من امیدت را قطع میکنم. یعنی در آخر، سرت را به سنگ میزنم. این حتمی و قطعی است. من این کار را با تو که میگویی خداشناسم، میکنم. چندین روایت هست که خداوند قسم خورده که اگر کسی که میگوید مرا میشناسد، به غیر من امید ببندد، من امیدش را قطع میکنم. به هر که و به هرچه امید ببندی (یعنی به بچّهات، همسرت، رفیقت یا به پولت، ریاستت و... امید ببندی) من امیدت را قطع میکنم. نتیجه: وقتی آخرِ سر خداوند میخواهد سرم را به سنگ بزند و امیدم را از غیر خودش قطع کند، آیا بهتر نیست که خودم از همان اول به غیر خدا امید نبندم؟ منبع: [1]. فاطر، 15. [2] . غررالحکم صفحه 196، روایت3861 [3]. برگرفته از سخنرانی آیه الله مجتبی تهرانی. [ شنبه 90/8/14 ] [ 8:23 صبح ] [ رضا یوسفی ]
|
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |