سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سقای کربلا
 

  از اواسط دهه 1340 شاه کنترل قدرت را در دست داشت و پایه‏هاى سلطه او، بر صحنه سیاسى کشور تحکیم یافته بود. ارتش، نیروهاى انتظامى و ساواک در برخورد با مخالفان، وفادارى خود را نسبت‏ به او اثبات کرده بودند و اجراى برنامه‏هاى رفورم، پیشرفت هاى اقتصادى را نوید مى‏داد.از لحاظ سیاست‏ خارجى و موقعیت‏ بین المللى، شاه در شرایط مطلوبى قرار داشت، شرکت هاى صنعتى و تجارى غرب، براى سرمایه گذارى به ایران روى آورده بودند، واشنگتن، دوست ‏شاه و متحد ایران بود، شوروی ها برنامه‏هاى رفورم رژیم ایران را تایید مى‏کردند (1)و البته اسرائیلی ها شاه را مى‏ستودند.در زمینه مدرنیزه کردن ساختار اقتصادى و کشاورزى ایران، ظاهراً کارهایى صورت گرفته بود. شاه نوید مى‏داد که استاندارد زندگى مردم ایران، از استاندارد زندگى مردم کشورهاى اروپاى غربى بالاتر خواهد رفت و در پایان قرن بیستم، ایران در زمره یکى از پنج کشور پیشرفته صنعتى جهان در خواهد آمد. (2)ولى بین این وعده‏هاى پر سر و صدا، در مقایسه با آنچه انجام شده بود، فاصله زیادى به چشم مى‏خورد و این تفاوت مردمى را که چشم امید به نتایج انقلاب شاه و مردم داشتند، رفته رفته ناامید مى‏ساخت.در حقیقت آنچه طى یک دهه تحت عنوان مدرنیزاسیون صورت گرفت، نه پیشرفت اقتصادى و اجتماعى بود، نه مدرنیسم، بلکه شبه مدرنیسمى بود که پشتوانه آن فقط به عواید نفت‏ بستگى داشت. (3)

هنگامى که کشور، طبق گفته محمد رضا شاه در آستانه ‏دروازه‏هاى «تمدن بزرگ‏» قرار داشت، وضع مسکن در تهران و بسیارى از شهرهاى بزرگ ایران به صورت یک مشکل بزرگ در آمده بود. سرویس حمل و نقل، و دیگر خدمات شهرى بسیار نامناسب بود. بخشى از سیل مهاجرین روستاها، که براى یافتن کار به تهران و دیگر شهرها روى آورده بودند، به طور موقت در کارهاى ساختمانى جذب شده بودند، و بقیه سیگار فروشى، بلیط بخت آزمایى فروشى، نوکرى و حتى گدایى مى‏کردند.

در استراتژى توسعه اقتصادى شاه، کمتر به تکنولوژى پیشرفته غرب و بیشتر به واردات تسلیحات و جنگ افزار توجه شده بود. کالاى عمده صادراتى ایران نفت ‏بود و همه چیز به درآمد نفت ‏بستگى داشت. درآمد حاصل از نفت که در اواسط دهه 1340 حدود 500 میلیون دلار بود، در سال 1355، از 20 میلیارد (چهل برابر) تجاوز کرد. به همین ترتیب واردات کشور از 560 میلیون دلار در سال 1341، به بیش از 3 میلیارد دلار در سال 1351 و 400/18 میلیارد دلار در سال 1356 رسید. همچنین رشد درآمد نفت‏ به سقوط سهم صادرات غیر نفتى انجامید، به طورى که در سال 1356 سهم صادرات غیر نفتى به 2 درصد کاهش یافت. به بیان دیگر، در آستانه دروازه‏هاى «تمدن بزرگ‏» صادرات کالاى کشاورزى و صنعتى ایران تنها 2 درصد کل صادرات کشور بود. (4)

در زمینه بهداشت و فرهنگ، طى دهه 1343 تا 1353 نیز اقداماتى صورت گرفته بود، تعداد پزشکان سه برابر و میزان سواداندوزى از 26 درصد در سال 1343 به 42 درصد، در اوائل دهه 1350 ترقى کرده بود، همچنین اعتبار براى هزینه‏هاى آموزش عالى از 6/7 درصد در سال 1343 به 13 درصد در سال 1349 افزایش یافته بود. (5)

ولى این نکته نیز حقیقت داشت که ایران طى یک دهه گذشته از لحاظ کمبود پزشک، کمبود امکانات بهداشتى و بیمارستانى، یکى از کشورهاى عقب مانده خاورمیانه محسوب مى‏شد. افزون بر این 68 درصد بزرگسالان کشور همچنان بى سواد باقى مانده بودند، کمى بیش از 40 درصد اطفال در مدارس ابتدایى درس مى‏خواندند. براى 290000 دیپلمه متقاضى تحصیلات عالى، سالانه 60000 صندلی در دانشگاه ها وجود داشت و حد نصاب کسانى که تحصیلات عالى داشتند، کمتر از دیگر کشورهاى خاورمیانه بود.

در مورد برنامه اصلاحات ارضى تعداد 1638000 خانوار کشاورز صاحب زمین‏ شده بودند. شرکت هاى تعاونى روستایى، تسهیلاتى براى کشاورزان فراهم کرده بودند. تعداد تراکتورها شانزده برابر شده و سطح اراضى زیر کشت، به بیست ‏برابر رسیده بود، با این حال، کمبودهاى آشکاری به چشم مى‏خورد، شرکت هاى تعاونى سرمایه کافى براى کمک به کشاورزان نداشتند، عمده سرمایه و امتیازات مالى و امکانات مربوط به کشاورزى در اختیار شرکتهاى زراعى و کشت و صنعت قرار مى‏گرفت. بیش از 90 درصد روستاها، فاقد روشنایى (برق) بودند و مهمتر از اینها اکثریت کشاورزانى که استحقاق دریافت زمین داشتند، از دریافت زمین محروم مانده بودند و یا مقدار زمینى که به آنها واگذار شده بود به اندازه‏اى که با کار در آن حداقل معاش خود را تأمین کنند نبود.

کنترل قیمت محصولات کشاورزى مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت روستاییان بدون زمین به شهرها، بى توجهى دولت ‏به مازاد محصولات کشاورزى، به عنوان منبعى براى تامین غذا و صادرات و تامین درآمد، به دلیل استفاده از درآمد نفت، از اهم مسائلى بود که موجب پایین آمدن سطح محصولات کشاورزى گردید. در نتیجه، ایران از اواسط دهه 1350 ناگزیر از وارد کردن غله و دیگر فراورده‏هاى کشاورزى شد. در سال 1350 ارزش کل تولید کشاورزى ایران، بالغ بر 3/172 میلیارد ریال بود، در صورتى که کل مصرف روستاییان 6/179 میلیارد ریال بود. به بیان دیگر، مصرف روستاییان 3/7 میلیارد ریال بیش از کل تولید کشاورزى ملکت ‏بود! (6)

در زمینه استاندارد زندگى مردم شهر نشین نیز پیشرفت هاى قابل توجهى صورت گرفته بود، ساختمان هاى جدید و آپارتمان هاى مدرن، فراوانى کالاى مورد نیاز، به خصوص یخچال، تلویزیون، اتومبیل سوارى، نشانه تغییر کیفیت زندگى شهرنشینان بود. کارگران از بیمه درمانى، بیمه بى کارى و سهیم شدن در سود کارخانجات بهره مى‏بردند ولى در مقابل، تعداد خانواده‏هایى که فقط در یک اطاق زندگى مى‏کردند، طى ده سال (1346 تا 1356) افزایش یافته بود و از 36 درصد به 43 درصد رسیده بود.در سال 1356 بیش از 42 درصد ساکنان شهر تهران، محل سکونت مناسب نداشتند. تهران با بیش از 4 میلیون جمعیت از سیستم حمل و نقل شهرى مناسب در مقایسه با دیگر پایتخت هاى کشورهاى خاورمیانه، محروم بود. طبقات پایین کارگر، مانند دستفروشان، کارگران ساختمانى، وکسانى که در کارگاههاى کوچک و نظایر آن کار مى‏کردند، از برنامه رفاه اجتماعى استفاده نمى‏کردند، زیرا واجد شرایط مقررات بیمه نبودند. بدین‏سان، صدها هزار تن کسانى که از روستاها براى یافتن کار به تهران و شهرستانها روى آورده بودند، در فقر و بلاتکلیفى به سر مى‏بردند.

طى ده سال آخر حکومت ‏شاه، درآمد ناخالص ملى قوس صعودى داشت، ولى مردم ایران از این درآمد به نحو برابر بهره‏مند نشدند. ثروتمندان به مراتب بیش از طبقات متوسط و پایین سود بردند و ثروتمندتر شدند، و فساد با ابعاد وسیعى در ارکان مملکت، همگام با استبداد پیش مى‏رفت. برادران و خواهران شاه و وابستگان آنها، از سهامداران عمده بسیارى از شرکتهاى داخلى، یا واسطه معاملات بین دولت و شرکتهاى خارجى بودند و از این رهگذر، صدها میلیون دلار به جیب زدند. روزنامه نیویورک تایمز در شماره 10 ژانویه 1979 به استناد گفته یکى از منابع بانکى در آمریکا نوشت «....فقط اوراق بهادار متعلق به شخص شاه بیش از یک میلیارد دلار است و تنها طى دو سال آخر، مبلغى بین 2 تا 4 میلیارد دلار از سوى خانواده سلطنتى ایران به آمریکا منتقل شده است.» محمد رضا شاه، در سالهاى اول دهه 1350 بى اعتنا به انتقاد مخالفان و مطبوعات در رؤیاى «تمدن بزرگ‏» و با تکیه به پشتیبانى واشینگتن، خود را رهبر انقلاب شاه و مردم و محبوب ملت مى‏دانست. وى در زمستان 1353 در مصاحبه با خبرنگار روزنامه گاردین گفت: «مردم ایران، با قلب و روحشان، پشت ‏سر پادشاه خود ایستاده‏اند» . (7)

جشن هاى 2500 ساله شاهنشاهى

 

در پاییز سال 1350 محمد رضا شاه، سالگرد 2500 ساله شاهنشاهى ایران را با شکوه کم نظیرى در محل پرسپولیس (تخت جمشید) جشن گرفت. در این جشن بیست پادشاه و امیر عرب، پنج ملکه، بیست و یک شاهزاده، شانزده رئیس جمهورى، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهورى و دو وزیر خارجه از 69 کشور شرکت کردند. از جمله مدعوین نیکلای پادگورنى رئیس جمهورى اتحاد جماهیر شوروى، مارشال تیتو از یوگسلاوى، یحیى خان از پاکستان، و.و.گیرى از هندوستان، ملک حسین پادشاه اردن و امپراتور هایل سلاسى، از اتیوپى بودند.اسپیرو آگنیو معاون ریچارد نیکسون به نمایندگى آمریکا در مراسم شرکت داشت. گذشته از مقامات مزبور، دهها تن از شخصیت هاى علمى، هنرى، صنعتى، فرهنگى و نمایندگان رسانه‏هاى خبرى جهان و نیز نخبگان ایرانى، در جشنى که یک هفته طول کشید حضور یافته بودند. (8)

مراسم جشن در نهایت گشاده دستى و اسراف انجام گرفت و هزینه آن بیش از 200 میلیون دلار برآورد شد (9) . شاه، با برگزارى این جشن پر سر و صدا، مرحله تازه‏اى از سلطنت‏ خود را آغاز کرد. شاید این کار نشانه‏اى بود از بیمارى بزرگ پندارى او، زیرا در همان اوان که میلیونها دلار صرف هزینه خرید و ارسال مشروب، گل و غذا، از اروپا شد، و هنگامى که میهمانان در تخت جمشید، جگر غاز و خاویار مزمزه مى‏کردند، هزاران ایرانى در ایالات سیستان و بلوچستان، و حتى در روستاهاى فارس گرسنه بودند. (10)

در چنین شرایطى صدها تن از شخصیت هاى معروف از اکناف جهان به پرسپولیس آمده بودند تا شاهد پیشرفت هاى ایران باشند و شاه را ستایش کنند. در پرسپولیس، محمد رضا شاه، بر سر مزار کورش نطقى ایراد کرد و گفت: «....کوروش بزرگ! شاه شاهان، شاه هخامنش، شاه سرزمین ایران، من شاهنشاه ایران، از جانب خود و ملتم، بر تو درود مى‏گویم! ...کورش! شاه بزرگ شاهان، آزاده‏ترین آزادگان، قهرمان تاریخ ایران و جهان! آسوده بخواب، زیرا ما بیداریم و پیوسته بیدار خواهیم ماند..» . (11)

مدعوین جشن 2500 ساله شاهنشاهى، صدها تن میهمانان خارجى و گروهى از نخبگان مورد اعتماد دستگاه بودند ولى مردم ایران به آنجا راه نداشتند.همه راههائى که به پرسپولیس و تخت جمشید منتهى مى‏شد به وسیله نیروهاى نظامى و امنیتى بسته شده بود.صدها تن زن و مرد ایرانى، که نسبت‏ به آنها سوء ظن مى‏رفت، دستگیر شده و یا تحت نظر قرار داشتند.

به رغم کوشش ها و هزینه سنگینى که براى هرچه باشکوه تر جلوه دادن جشنها به کار رفت، مطبوعات آمریکا مطالب انتقاد آمیزى پیرامون بى‏نظمی هاى آن نوشتند و برخى شاه و رژیم او را به باد حمله گرفتند و دنباله انتقاد به محافل و شخصیت هاى سیاسى کشیده شد. جورج بال، معاون سابق وزارت امور خارجه آمریکا گفت «چه مناظر پوچ و زننده‏اى! فرزند یک سرهنگ فوج قزاق، در کشورى که درآمد سرانه مردم آن 250 دلار در سال است، مانند یک امپراتور جشن برپا کرده و با ادعاى رفورم و نوگرایى، البسه و پوشاک دوران استبداد باستانى را به نمایش گذاشته است‏» . (12)

محمد رضا شاه که از انتقادات مطبوعات خارجى پیرامون بى نظمی هاى جشن ها به خشم آمده بود، در مصاحبه‏اى که با خبرنگار روزنامه لوموند به عمل آورد گفت:

«...اینها دیگر چه گله و شکایتى دارند؟ ما براى برخى از سران کشورها و میهمانان، دو بار ضیافت و میهمانى برگزار کردیم [....] به هر حال، این بزرگترین اجتماع کشورهاى جهان در تاریخ بود» . (13)

آیت الله روح الله خمینى، طى بیانیه‏اى که از تبعید (عراق) منتشر کرد، جشن شاهنشاهى را محکوم نمود و از مردم ایران خواست علیه رژیم غارتگر پهلوى تظاهرات برپا کنند. وی با اشاره به تظاهرات دانشجویان ایرانى و مضروب شدن آنها به وسیله پلیس و مامورین امنیتى گفت «تنها گناه این دانشجویان نشان دادن مخالفت‏ با جشن هاى 2500 ساله بود. ما، به این جشنها نیاز نداریم، براى گرسنگان کارى بکنید. ما نمى‏خواهیم بر روى نعش ملت ما جشن برپا کنید» . (14


[ یکشنبه 89/11/17 ] [ 8:31 صبح ] [ رضا یوسفی ]
.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

امکانات وب