سقای کربلا |
عطر رسالتطوس، مدینه دیگری است؛ چرا که خورشید مدینه در آن آرمیده علی بن موسی الرضا، پاره تن و رسول مدنی است. او عطر و بوی رسالت را از مدینه به ایران آورده است، آن هنگام که راه مدینه تا طوس را پیمود و از برکت این هجرت، ایران برای همیشه در چشم انداز پرتو امامت قرار گرفت. آن بزرگوار به هنگام وداع دردمندانه با تربت احمدی، گردی از ایمان آن مزار برگرفت و بر این خاک پاشید و سرزمین عجم را، با پیام رسول حق عجین نمود و سرزمین سلمان را، بیمه خط اهل بیت کرد. غریب خراسان، آشنای دل ها و دیده های آشناست. می گویید نه؟ به امواج زائران و حلقه های طائفان بر مرقدش بنگرید، به دل های شیدایی که کبوتر حرم او نیز و جان های مشتاقی که دلداده این کویند. آه از آن انگور مسموم که رضای آل محمد صلی الله علیه و آله را به رضوان برد! وای از آن زهر جفا که امام جواد را یتیم کرد و داد از آن مرگ غریبانه که معصومه را در حسرت دیدار برادر، گریان نمود! خلاصه زندگانیحضرت رضا علیه السلام در روز جمعه، یازدهم ذیقعده سال 148ق، درحالی که شانزده روز از شهادت امام جعفر صادق علیه السلام می گذشت، در شهر مدینه به دنیا آمد. امام صادق علیه السلام آرزو داشت آن حضرت را ببیند. امام کاظم علیه السلام در این باره می فرماید: پدرم جعفربن محمد علیه السلام مکرر به من می فرمود: «عالم آل محمد در صُلب توست. ای کاش او را درک می کردم! او هم نام امیرمؤمنان علی علیه السلام است». امام رضا تا سال 183ق، یار و همراه پدر بزرگوار خویش، امام موسی کاظم علیه السلام بود تا این که در 35 سالگی و پس از شهادت آن حضرت، امامت و هدایت امت اسلامی را برعهده گرفت. ایشان پس از هفده سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم، با نقشه و حیله مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایتعهدی مأمون و گذشت سه سال، در 55 سالگی به دست آن دژخیم بد اندیش به شهادت رسید. شفاعتش در روز محشر، شامل همه مؤمنان راستین باد. القابنام اصلی حضرت رضا، علی و کنیه معروفش ابوالحسن است؛ البته علامه مجلسی می نویسد: «کنیه آن حضرت در میان خواص، ابوعلی بوده است». آن حضرت به سبب برخورداری از کمالات اخلاقی بسیار، القاب زیبا و جامعی داشتند که هر یک، گویای پیام خاصی درباره حضرت است. القاب آن حضرت عبارت است از: سراج اللّه ، نورالهدی، قُرّة عین المؤمنین، الفاضل، الصابر، الوفیّ، الصدیق، الولی، الزکی، سلطان الانس و الجن، ضامن الاُمّه، الداعی الی اللّه ، زین المؤمنین، غریب الغرباء، معین الضعفاء، الراضی الی اللّه ، شمس الشموس، انیس النفوس و غیظ الملحدین. محبوب فراگیررایج ترین لقب امام هشتم، رضا است. برخی تاریخ نگاران گمان کرده اند مأمون هنگام سپردن مقام ولایتعهدی، این لقب را برای آن حضرت برگزید؛ در حالی که پیش از آن، امام کاظم علیه السلام آن حضرت را به نام رضا ملقب ساخته بود. سلیمان بن ابی حَفص نقل می کند: موسی بن جعفر علیه السلام فرزندش را به نام رضا می خواند و سفارش می فرمود که شما نیز او را به این نام بخوانید. هم چنین در روایتی، احمد بزنطی از امام جواد علیه السلام می پرسد که گروهی می پندارند مأمون لقب رضا را برای پدرتان انتخاب کرده؛ زیرا او ولایتعهدی خلیفه را پذیرفته و بدان خشنود شده است. آن حضرت در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند دروغ می گویند و نسبت ناروا می دهند. خداوند پدرم را رضا نامید؛ زیرا در آسمان از او راضی است و پیامبر و امامان در زمین از او خشنود هستند». بزنطی می پرسد: مگر این ویژگی در اجدادتان نبوده است. امام می فرماید: «آری، ولی مخالفان نیز هم چون موافقان از پدرم راضی بودند؛ از این رو، تنها او رضا نامیده شده است». تبار والچراغ وجود حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در خانه ای روشن شد که پدر خانواده، بنده نیک خدا، امام کاظم علیه السلام و مادر او، بانوی مکرمه و پاکدامنی چون تُکْتَم بود. تکتم، بسیار خردمند و از شریف زادگان عجم بود و نزد ام حمیده، مادر امام کاظم علیه السلام ارزش و احترام ویژه ای داشت. وی نام های بسیاری داشت که هر یک تداعی کننده ویژگی ای متعالی در شخصیت او بود. به سبب وقار بسیار، به «سَکَن» معروف بود. به دلیل نورانیت به «نجمه» شهرت داشت. تیزبینی و همت والای وی، موجب شده بود که او را «صَقره»نامگذاری کنند. نام «طاهره»، به مناسبت پاکی وی از آلودگی ها بوده است که پس از ولادت امام رضا علیه السلام ، از سوی امام کاظم علیه السلام به این نام شهرت یافت. وصایت و امامتامامان معصوم برای جلوگیری از گمراهی مردم، همواره جانشین پس از خود را معرفی می کردند. امام موسی کاظم علیه السلام نیز در حضور بسیاری از اصحاب خود مانند محمدبن اسحاق، علی بن یقطین، حسین بن مختار، داود بن سلیمان، نصربن قابوس و محمد بن سنان، فرزندش رضا علیه السلام را جانشین پس از خود معرفی کرده است. علامه مجلسی در کتاب پر ارج بحارالانوار، 48 روایت را در این باره نقل می کند. داودبن کثیر رقی می گوید: به امام موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم فدایتان شوم، امام ما پس از شما کیست؟ امام به فرزندش حضرت رضا علیه السلام اشاره کرد و فرمود: «امام شما پس ازمن اوست». دشمنان دوست نمدر گذر زمان برخی از خوبان روزگار، به علت دنیا دوستی و حفظ مقام و موقعیت اجتماعی، از مسیر حق منحرف می شوند. پس از شهادت امام کاظم علیه السلام هم، به رغم روایات فراوان آن حضرت و آشکار بودن نشانه های امامت در سیره و سیمای امام رضا علیه السلام ، برخی منکر امامت آن حضرت شدند و به واقفیه شهرت یافتند. حتی برخی از سردمداران آن گروه مانند زیادبن مروان قندی، احادیثی از امام هفتم در این باره شنیده و برای دیگران نقل کرده بود، ولی برای این که از واگذاری اموال امام کاظم علیه السلام به حضرت رضا علیه السلام خودداری کند، امامت آن حضرت را انکار کرد. پس از آن، امام رضا علیه السلام نامه هایی نوشت و عقیده آنان را با دلایل محکم باطل کرد، ولی هیچ کدام از باور اشتباه خود دست برنداشتند. خود امام کاظم علیه السلام نیز پیدایش چنین حرکتی را پیش بینی کرده و فرموده بود: «هر کس امامت فرزندم را انکار کند، مانند کسی است که در حق علی بن ابی طالب ستم نموده و امامت و جانشینی او را پس از رسول خدا انکار کرده است». جلوه های بندگیاز آن جا که پیشوایان دینی، همه کمالات خود را از رهگذر معنویت و خدا محوری در کارها به دست آورده اند، باید در تمام کاوش های ابعاد شخصیتی حضرت رضا نیز، بررسی جنبه معنوی ایشان مورد اهمیت قرار گیرد. از آن چه از جلوه های بندگی آن حضرت در آینه روایات و تاریخ به دست ما رسیده، می فهمیم که حضرت ثامن الحجج علیه السلام شب ها کم می خوابید و بسیاری از شب را با عبادت سپری می کرد. روزهای اول، وسط و آخر هر ماه را روزه می گرفت و می فرمود: «روزه این چند روز، مثل روزه تمام عمر است». بسیار قرآن تلاوت می کرد و پاسخ او به هر پرسشی از آیات قرآن بود. انس ایشان با قرآن چنان بود که حتی در بستر خواب نیز آن را تلاوت می کرد. به نماز اول وقت اهمیت می داد و در روزهایی که روزه بود، نخست نماز می خواند و سپس افطار می کرد. نماز جعفر طیار می خواند و همواره ذکر خدا بر لب داشت. سیره اخلاقیاخلاق پسندیده، عامل بسیار تأثیرگذاری در گرایش انسان به سوی خداست. خداوند در قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به خلق نیکو ستوده، رمز موفقیت ایشان را نیز در اخلاق ارزنده وی می داند. رفتار و مَنِش پیشوایان دینی ما، تجلی اخلاق پیامبر بود. ابراهیم بن عباس که مدت طولانی محضر امام رضا علیه السلام را درک کرده و از آن منبع فیض الاهی بهره های فراوان برده بود، درباره سیره اخلاقی امام چنین می گوید: هیچ گاه ندیدم آن حضرت با سخن خود کسی را آزار دهد یا اهانت کند. کلام هیچ کس را تا پایان قطع نمی کرد. به نیازمندان کمک می کرد و هرگز در حضور دیگران آب دهان به زمین نمی انداخت. با خدمتکاران به نرمی سخن می گفت و به هنگام نشستن در حضور دیگران، به چیزی تکیه نمی داد. برخورد شایسته امام رضا علیه السلام به گونه ای بود که ابن ابی عَبّاد وزیر مأمون نیز وی را ستوده و گفته است: علی بن موسی، در تابستان روی حصیر می نشست و دور از چشم مردم، جامه خشن می پوشید و در هنگام رو به رو شدن با مردم، لباس بهتر به تن می کرد تا کارش، خودنمایی به زهد تلقی نشود. نمی از یَم رضویتواضع آن است که با مردم چنان رفتار کنی که می خواهی آنان با تو رفتار کنند. کسی که اندوهی از دل مؤمنی بزداید، خداوند در روز قیامت اندوه دل او را برطرف می نماید. آن که به پاداش یقین داشته باشد، بسیار بخشش می کند. بهترین ثروت و برترین اندوخته انسان، صدقه است. با دوستان فروتن باش،از دشمن احتیاط کن و با عموم مردم گشاده رو باش. یاری کردن ناتوان، بهتر از صدقه دادن است. بهترین و ارزنده ترین خلق و خوها، انجام کارهای نیکو، فریادرسی بیچارگان و برآوردن آرزوی آرزومندان است. از حرص و حسد بپرهیزید؛ زیرا این دو ویژگی، موجب نابودی امت های پیشین شده است. هیچ چیز با ارزش تر از اخلاق نیکو نیست. سخاوتمند، از غذای دیگران می خورد تا از طعام او نیز بخورند؛ ولی بخیل از خوردن غذای دیگران پرهیز می کند تا از غذای او نخورند. آن کس که خود را ارزیابی کند و محاسبه نفس نماید، سود خواهد برد و هر کس از آن غافل شود، زیان خواهد دید. هر که از خدا بترسد، ایمن گردد و هر کس عبرت گیرد، بینا شود. بهترین مال آن است که آبرو با آن محفوظ بماند و بالاترین درجه عقل، خودشناسی است. خشم مؤمن، وی را از مسیر حق خارج نمی کند و خوش حالی، وی را به سوی باطل نمی کشاند. مؤمن اگر بر گرفتن حقش قدرت پیدا کند، بیشتر از آن نمی گیرد. هر کس به روزی کم از طرف خدا راضی و قانع باشد، خداوند نیز به اعمال اندک او رضایت پیدا می کند. خوش به حال کسی که قلبش را به شکر نعمت مشغول کند. هر کس بدون شناخت و آگاهی دست به کاری زند، مثل کسی است که به بیراهه می رود و هر چه تندتر گام بردارد، از مسیر حق دورتر می شود. راستگو باشید و از دروغ بپرهیزید و بسیار مرگ را یاد کنید. بر محمد و آل محمد بسیار صلوات و درود بفرستید؛ همانا صلوات بر محمد و آل او، سرآمد کارهای نیک است. شب و روز بر مؤمنان دعا کنید، نیازهای آنان را برآورده سازید و سختی های آنان را برطرف کنید. عمل صالح و عبادت را با توکل بر دوستی آل محمد علیهم السلام ترک نکنید. هم چنین دوستی ایشان و تسلیم شدن بر امر آنان را با تکیه بر عبادت وامگذارید؛ بدانید یکی بدون دیگری پذیرفته نیست. کیفر کفران نعمت، زودتر از عقوبت دیگر گناهان است. هر زمان بندگان خدا گناهان جدید مرتکب شوند، خداوند آنان را به بلای جدید و ناشناخته گرفتار می کند. نشان یارگنبد طلا که برفراز بارگاه امام رضا علیه السلام قرار دارد، بنا به نقلی مربوط به قرن ششم است. این گنبد تا پیش از دوره صفویه به وسیله کاشی آراسته شده بود. نخستین بار شاه طهماسب صفوی، در سال 932ق به طلاکاری آن اقدام کرد. وی گلدسته ای نیز در کنار گنبد ساخت و آن را هم طلاکاری نمود. بعدها ازبک ها، قسمتی از طلای گنبد را به غارت بردند و بار دوم شاه عباس صفوی در سال 1016ق آن را طلاکاری و مرمت کرد. ارتفاع گنبد از کف حرم تا زیر سقف، 18 متر و 80 سانتی متر و تا انتهای گنبد، 31 متر و دور سطح خارجی آن، حدود 42 متر است. مسجد بالاسرتاریخی ترین مکان اطراف مرقد امام رضا علیه السلام در حرم مطهر رضوی، مسجد بالاسر است. بنای اولیه این مکان مقدس، مربوط به عهد غزنویان است و حدود هزار سال سابقه تاریخی دارد. این مسجد، در غرب حرم مطهر قرار دارد. غیر از مسجد بالاسر، 23 رواق با سطح حدود 7884 متر مربع، مرقد شریف رضوی را از اطراف هم چون نگینی در برگرفته اند. پناه بی پناهانوجود نازنین امام رضا علیه السلام در مشهد مقدس، همواره برآورنده نیاز حاجتمندان و دوای دردمندان بوده است. وجود پاکی که دست های آسمانی اش، یاری رسان ناتوانان و استواری قامتش، آشیان بی پناهان است. محمد بن ابی عبداللّه هروی می گوید: «مردی از اهالی بلخ همراه غلامش به زیارت مرقد شریف حضرت رضا علیه السلام آمدند. آن مرد در قسمت بالاسر قبر مطهر و غلام نیز در قسمت پایین به نماز ایستادند. پس از آن، هر دو به مدت طولانی به سجده رفتند. آن گاه مرد سر از سجده برداشت و غلامش را خواست و به او گفت: آیا می خواهی تو را آزاد کنم؟ غلام گفت: آری. مرد گفت: تو و فلان کنیزم را در راه خدا آزاد کردم و شما را به ازدواج هم درآوردم. من ضامن مهریه او هستم و فلان مزرعه و زمین حاصل خیز را به شما و فرزندان شما وقف می کنم و این امام را بر این امر گواه می گیرم. در این هنگام غلام گریست و گفت: «سوگند به این امام بزرگوار، من در سجده همین حاجت را خواستم و اجابت آن را به این سرعت از طرف خدای متعال دیدم».
[ پنج شنبه 89/11/14 ] [ 8:50 صبح ] [ رضا یوسفی ]
|
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |