سقای کربلا |
پیش از آغاز محرم 1342، امام خمینی رحمهالله ، روحانیان و واعظان را به افشاگری جنایتهای شاه و اربابانش دعوت کرد. ایشان خود نیز در سیزدهم خرداد همان سال، به سخنرانی پرداخت و با صراحت از شاه خواست رفتارش را اصلاح کند. در پی افشاگری امام و روحانیان سرشناس ایران، رژیم، آنها را بازداشت کرد و مردم نیز در اعتراض به این دستگیریها، قیام پانزده خرداد را آفریدند. در این مقاله، به بررسی جنبههای گوناگون این رویداد سترگ میپردازیم. زمینهسازیهای امام خمینی رحمهالله چند روز پیش از عاشورای سال 1342، امام خمینی رحمهالله در جلسهای با مراجع و علمای قم پیشنهاد کرد در روز عاشورا هر یک از آنان برای مردم و عزاداران حسینی در مدرسه فیضیه سخنرانی کنند و از جنایتهای رژیم پهلوی پرده بردارند. در آن جلسه، همه از این پیشنهاد استقبال کردند. به همین دلیل، واعظان نیز در تهران و بسیاری از شهرستانها این خبر را به آگاهی مردم رساندند. به دنبال آن، شوری میان مردم به وجود آمد و دهها هزار نفر از مردم تهران و دیگر شهرستانها برای شنیدن سخنان تاریخی مراجع و علما در روز عاشورا به قم آمدند و در پی آن، حادثه سترگ پانزدهم خرداد 1342 روی داد. بتشکن تاریخ امام خمینی رحمهالله در سخنرانی سیزدهم خرداد 1342، برخلاف گذشته، سخن خود را به طور مستقیم متوجه شاه کرد. ایشان از ادبیاتی بهره برد که تا آن زمان پیشینه نداشت و همین مسئله سبب دستگیری ایشان در چهارده خرداد گردید. امام خطاب به شاه فرمود: «من به شما نصیحت میکنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم، دستبردار از این کارها، آقا! اغفال دارند میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر بکنند. آقا! بس کن. نشنو حرف این و آن را. یک قدری تفکر کن. یک قدری تأمل کن. یک قدری عواقب امور را ملاحظه بکن. یک قدری عبرت ببر. عبرت از پدرت ببر. بشنو از من. بشنو از روحانیون. بشنو از علمای مذهب. اینها صلاح ملت را میخواهند. اینها صلاح مملکت را میخواهند». محبوب قلب حجتالاسلام فلسفی درباره واکنش مردم به دستگیری امام خمینی رحمهالله در خرداد ماه 1342 مینویسد: «سردفتر رسمی محترمی تعریف کرد: اول وقت به دفتر آمدم و هنوز اعضای دفتر من نیامده بودند که دو نفر تاجر محترم وارد شدند. گفتم: کاری دارید؟ یکی از آن دو گفت: بله آقا، یک وصیتنامه برای من و یکی هم برای این آقا بنویسید. گفتم: چطور این موقع؟ گفت: آیتالله خمینی را دستگیر کردهاند و ما به نیت کشتهشدن بیرون آمدهایم و آماده هر حادثه هستیم. زود دو سه سطر وصیتنامه را بنویسید و وارد دفتر کنید و مهر و امضا نمایید که ما به خانوادههای خود بدهیم و دنبال حادثه برویم». تحلیل شاه از قیام پانزده خرداد محمدرضاشاه در کتاب پاسخ به تاریخ مینویسد: «محرک آشوب و غارت و آتشافروزیِ [پانزده خرداد 1342 [عملاً شخص گمنامی بود به نام آیت الله خمینی که به صورت پنهانی، مردم را به مخالفت با اصلاحات ارضی ما و آزادی زنان و به طور کلی با اصول انقلاب سفید تحریک میکرد. او در مملکت پشتیبانی نداشت و به همین خاطر پیروانش بیاندازه محدود بودند. به همین دلیل نیز کسی او را محاکمه یا محکوم نکرد و فقط از او خواسته شد تا برود و فصاحت آتش برانگیزش را در جای دیگری بیازماید.» با وجود ادعای شاه، جمعیت چند صدهزار نفریِ قیام پانزده خرداد، همه از طرفداران امام خمینی رحمهالله بودند. همچنین پیروزی انقلاب اسلامی، خطبطلان دیگری بر این سخنواهی محمدرضا شاه کشید. قیام پانزده خرداد از نگاه احزاب و روشنفکران موضعگیری گروهها و احزاب سیاسی در برابر جنبش پر شور مردم در پانزده خرداد، گامی مهم در شناسایی و تحلیل عملکرد این گروههاست. در آن زمان حزب توده با تأیید اصلاحات ارضی، قیام پانزده خرداد 1342 را کوشش ارتجاعطلبان در راه مخالفت با اصلاحات ارضی و آزادی زنان دانست و آن را محکوم کرد. رسانههای خارجی و قیام پانزده خرداد پس از قیام پانزده خرداد 1342 رسانههای خارجی به تحلیل نادرست آن پرداختند. برای نمونه، رادیو مسکو در برنامه فارسی شب شانزده خرداد 1342، قیام ملت ایران را چنین ارزیابی کرد: «عناصر ارتجاعی ایران که از اصلاحات این کشور، بهویژه اصلاحات ارضی ناراضی هستند و افزایش حقوق اجتماعی و توسعه آزادی زنان ایران را باب میل خود نمیبینند، امروز در تهران و قم و مشهد تظاهرات خیابانی برپاکردند.» مجله تایم نیز در سرمقاله 24 خرداد 1342 خود نوشت: «تهران در هفته گذشته، سه روز تمام میدان نبرد بود. طعنه روزگار را ببین که این نبردی بود بر ضد پیشرفت». تحلیل رهبر انقلاب از قیام پانزده خرداد مقام معظم رهبری درباره قیام پانزده خرداد 1342 میفرماید: «آن وقتی که پانزده خرداد بهوجود آمد و آن کشتار و آن مسائل اتفاق افتاد، در دنیا آنقدر انعکاس پیدا نکرد. نه کسی را خیلی امیدوار کرد و نه کسی را خیلی ترساند. شعلهای بود. بعد هم دیدند مثل اینکه فروکش کرد. غافل از اینکه آن هیزمها و کُندههای بسیار قطور و آتشدار، زیر این شعلهها بود. ... این آتشها تولید شد تا به بیست و دوم بهمن و تشکیل جمهوری اسلامی رسید و ناگهان کشوری بر اساس دین و معنویت ایجاد شد». 15 خرداد 1342 قیام 15 خرداد نقطه عطفی بود در تاریخ مبارزات ملت قهرمان ایران، که امام (ره) آفریننده و شکل دهنده آن قیام الهی بود. روحانیان انقلابی در تداوم آن حرکت عظیم و پر خروش امت مسلمان ایران، طی یک دوره پانزده ساله نقش اساسی داشتند و در این مدت، سالروز 15 خرداد هیچگاه در سکوت و خاموشی سپری نشد؛ زیرا که 15 خرداد برای امت قهرمان و شهید پرور ایران، از اهمیت و اعتبار ویژه ای برخوردار بوده و همواره خواهد بود.[1] 15 خرداد، روز قیام خونین مردم جان بر کفی است که به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند و علیه نظام ستمشاهی شوریدند. 15 خرداد روز آغاز نهضت مقدس اسلامی، روز عصیان علیه طاغوت و طاغوتیان و روزی است که ملت ایران زیر بیرق اسلام آمد و برای مقابله با دشمنان اسلام و قرآن وارد صحنه شد و پشت رژیم ستمشاهی را به لرزه انداخت. در سحرگاه 15 خرداد سال 1342، دژخیمان رژیم ستمشاهی به خانه ساده و بی آلایش امام در قم یورش بردند و امام (ره) را که سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه، طی سخنان کوبنده ای پرده از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او برداشته بود، دستگیر و دور از چشم مردم به زندانی در تهران منتقل کردند. هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابانهای شهر قم زیر پای مردان و زنان مسلمان و انقلابی که به قصد اعتراض از خانه هایشان بیرون آمده و به حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه درآمد. همین صحنه در همان روز در تهران و چند شهر دیگر نیز به وجود آمد و مردم ایران با این قیام گسترده نشان دادند که خواستار برقراری حکومت اسلامی و پایان دادن به رژیم ستمشاهی هستند. به همین جرم بود که گلوله های برخاسته از خشم و کینه حکومت ننگین شاه، که به دستور اربابانش شلیک می شد، قلب 15 هزار مسلمان انقلابی بپاخاسته را در 15 خرداد 1342 نشانه رفت و آنان را به خاک و خون کشید. بدین ترتیب، تاریخ مبارزات امت اسلامی در روز 15 خرداد 1342 ورق خورد و فصل جدیدی در کارنامه رویارویی مستضعفان با مستکبران گشوده شد. محرم 1383 ه ق و مقدمات قیام خونین 15 خرداد 1342 [2] ماه محرم هر سال یادآور قیام امام حسین بن علی (ع) است. امام حسین همواره مشعل فروزانی برای نهضتهای اسلامی است و جامعه تشیّع در طی قرنها به یاد امام حسین (ع) می گرید و خود او را حیاتبخش نهال آزادی و حق و عدالت می داند. اعلامیه شهربانی کل کشور در محرم 1383، عباراتی داشت که نگرانی دولت را می رساند و از مردم مسلمان سوگواری مشروع می خواست یعنی سوگواری که توأم با دعا به تاج و تخت شاه باشد و زیانی به منافع امپریالیسم آمریکا و انگلیس نرساند. اما رهبری بیدار نهضت تمام قوا را مجهز کرد تا محرم صورت واقعی خود را بازیابد و به همین لحاظ در پیامی که امام خمینی (ره) به وعاظ و گویندگان دینی و هیأتهای مذهبی داد، فرمودند :« ....... دستگاه جبار ..... در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین و سران هیأت عزادار است که از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند. لازم است تذکر دهم که این التزامات علاوه بر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان، مجرم و قابل تعقیب هستند ... عجب است دستگاه بی پروا ادعا دارد که قاطبه ملت با اوست و از پشتیبانی اکثریت قاطع برخوردار است، با این وصف در تمام شهرستانها، قراء و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهدید ملت، خفقان ایجاد می کند. اگر این ادعا صحیح است ملت را این چند روز به حال خود واگذارند تا از پشتیبانی مردم متمتع شده، موافقت 6 میلیونی به همه ملل جهان ظاهر، و الّا اشاعه اکاذیب برای تشویش افکار عامه بر خلاف مصالح اسلام و مملکت، جرم و قابل تعقیب است. .... حضرات مبلغین ..... از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند (وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ اَنتُم الاَعلَون اِن کُنتُم مُؤمِنین.) آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست .... خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید .... سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است ..... از سخط خدای تعالی بهراسید اگر به واسطه سکوت شماها به اسلام لطمه ای وارد آید، نزد خدای تعالی و ملت مسلمان مسؤول هستید .... از اخافه و ارعاب سازمانها و دستگاه شهربانی هراسی به خود راه ندهید .... تظاهرات دهم محرم 1383 مقدمات حاکی از تظاهرات گسترده روز عاشورا بود. خطبا و وعاظ طی دهه محرم گفتنیها را بیان کرده بودند و روزنامه های دولتی هم به همراه رادیو سعی کرده بودند آرامش حفظ شود و کمتر مردم به آگاهیهایی دست یابند. تمام تبلیغات در اطراف نتایج رفراندوم و انقلاب سفید شاه دور می زد و ثمرات آینده آن یکی بعد از دیگری شمرده می شد و به دهقان و کارگر و دیگر طبقات نوید و بشارت زندگی مرفهی را می داد و اگر اشاره ای به دین و مذهب و روحانیت می شد من باب توجه به مسأله ارتجاع و خطر ارتجاع و موانعی بود ک مدعی بودند انقلاب سفید را تهدید می کند. روز عاشورا ده ها هزار نفر توده های مردم که در جریان دقیق مبارزه امام بودند با در دست داشتن عکس آیت الله العظمی خمینی با شعار "خمینی خدا نگهدار تو، ملت طرفدار تو" به خیابانهای تهران ریختند. از قبل، محل اجتماع، مدرسه حاج ابوالفتح در نظر گرفته شده بود؛ اما این مدرسه از صبح زود در محاصره پلیس قرار گرفت و هنگامی که ازدحام جمعیت برای مراسم عزاداری و فریاد شعارهای ضد رژیم بالا گرفت کنترل از دست پلیس خارج، و مسجد و اطراف آن در اختیار مردم قرار گرفت و با شعار[3] راهپیمایی آغاز شد. تظاهر کنندگان پس از عبور از سه راه امین حضور و سر چشمه به میدان بهارستان رسیدند و عکس امام را در این میدان نصب کردند و سپس به خیابان فردوسی رفتند و با نطق و خطابه، انقلاب سفید شاه را محکوم ساختند و آن گاه به سوی دانشگاه تهران رفتند و فریاد خمینی بت شکن خدانگهدار تو اوج یافت. در بازگشت وقتی جمعیت به مقابل کاخ مرمر رسید بدون تصمیم قبلی ناگاه جمعیت فریاد برآورد "مرگ بر این دیکتاتور" در واقع هدف از تظاهرات در همین جمله خلاصه شده بود و مردم سقوط شاه را طلب می کرد راهپیمایی و تظاهرات آن روز در ساعت 3 پس از بازگشت به بازار پایان گرفت و تظاهرات فردای آن روز از مسجد شاه اعلام شد. شب یازدهم هم تظاهراتی از جانب دانشجویان دانشگاه تهران در حمایت از رهبری آیت الله خمینی با شعار خمینی پیروز است صورت گرفت این تظاهرات از مسجد هدایت خیابان اسلامبول تا میدان شاه ادامه یافت و جمعیت تظاهر کننده به مجلس عزاداری مدرسه حاج ابوالفتح پیوست. بخشی از سخنان تاریخی امام (ره) در دهم محرم 1383 الان عصر عاشورا است ..... گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم این سوال برایم پیش می آید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین (ع) سر جنگ داشتند آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا نسبت به زنهای بی پناه و اطفال بی گناه مرتکب شدند؟ زنان و کودکان چه تقصیر داشتند؟ طفل شش ماه حسین (ع) چه کرده بود؟ (گریه حضار) به نظر من آنها با اساس کار داشتند بنی امیه و حکومت یزید با خاندان پیامبر مخالف بودند. بنی هاشم را نمی خواستند و غرض آنها از بین بردن این شجره طیبه بود. همین سوال اینجا مطرح می شود که دستگاه جبار ایران با مراجع سر جنگ داشت، با علمای اسلام مخالف بود، به قرآن چکار داشتند؟ (گریه حضار) سید 18 ساله با شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاه جبار ایران چه کرده بود؟ (گریه شدید حضار) به این نتیجه می رسی که اینها با اساس کار دارند؟ با اساس اسلام و روحانیت مخالفند. اینها نمی خواهند این اساس موجود باشد. اینها نمی خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد. اسرائیل نمی خواهد در این مملکت قرآن باشد. اسرائیل نمی خواهد در این مملکت علماء اسلام باشند. اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسه فیضیه را کوبید. ما را می کوبد. شما ملت را می کوبد. می خواهد اقتصاد شما را قبضه کند. می خواهد تجارت و زراعت شما را از بین ببرد. می خواهد ثروتها را تصاحب کند. اسرائیل می خواهد به دست عمال خود آن چیزهایی را که مانع هستند آن چیزهایی را که سد راه هستند از سر راه بردارد. قرآن سد راه است باید برداشته شود. روحانیت سد راه است باید شکسته شود. مدرسه فیضیه و دیگر مراکز علم و دانش سد راه راست باید خراب شود. طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند باید کشته شوند. از پشت بام پرت شوند باید سر و دست آنها شکسته شود. برای این که اسرائیل به منافع خودش برسد. دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشه های اسرائیل به ما اهانت کرده و می کند. امام امت (ره) سپس به رفراندوم فرمایشی شاه اشاره می کنند و در بخشی از سخنان خود می فرمایند:«شما اهالی محترم قم ملاحظه فرمودید آن روز که آن رفراندومی که بر خلاف مصالح ملت ایران بود، با زور سر نیزه اجرا شد در کوچه ها و خیابانهای قم در مراکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه (س) مشتی اراذل و اوباش را راه انداختند. در اتومبیل ها نشاندند و گفتند مفت خوری تمام شد، پلو خوری تمام شد. آیا این طلاب علوم دینیه که شباب عمرشان را، موقع نشاطشان را در این حجرات می گذرانند و ماهی 40 الی صد تومان بیشتر ندارند، مفت خورند!؟ ولی آنهایی که، یک قلم درآمدشان هزار میلیون تومان است مفت خور نیستند؟ ..... باید ملت قضاوت کند که مفت خور کیست؟ من به شما نصیحت می کنم ای آقای شاه! من به تو نصیحت می کنم، دست از این اعمال و رویه بردار. من میل ندارم که اگر روزی اربابها بخواهند تو بروی، مردم شکرگزاری کنند. من نمی خواهم تو مثل پدرت بشی ..... نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند. از اسرائیل نشنو. اسرائیل به درد تو نمی خورد. بدبخت، بیچاره چهل و پنج سال از عمرت می گذرد، یک کمی تأمل کن. یک کمی تدبر کن. یک قدری عواقب امر را ملاحظه کن. کمی عبرت بگیر. از پدرت عبرت بگیر. اگر راست می گویند که تو با اسلام و روحانیت مخالفی بد فکر می کنی. اگر دیکته می کنند و به دست تو می دهند در اطراف آن فکر کن. چرا بی تأمل حرف می زنی؟ آیا روحانیت حیوان نجس است؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ اگر اینها حیوان نجس هستند چرا ملت ایران دست آنها را می بوسد؟ چرا به آبی که آنها می آشامند مردم خود را تبرک می کنند؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ خدا کند که مراد تو از این جمله که «اینها مثل حیوان نجس هستند» علما و روحانیت نباشد، وگرنه تکلیف ما با شما مشکل می شود و تکلیف تو مشکلتر می شود. نمی توانی زندگی کنی. ملت نمی گذارند که تو با این وضع ادامه دهی . آیا روحانیت و اسلام ارتجاع سیاه است؟ لکن تو مرتجع سیاه، انقلاب سفید کردی؟ انقلاب سفید به پا کردی؟ چه انقلاب سفیدی کرده ای؟ چرا این قدر میخواهی مردم را اغفال کنی؟ چرا مردم را این قدر تهدید می کنی؟ امروز به من خبر دادند که عده ای از وعاظ و خطبای تهران را برده اند سازمان امنیت و تهدید کرده اند که از سه موضوع حرف نزنند. 1- از شاه بدگوئی نکنند 2- به اسرائیل حمله نکنند. 3- نگویند که اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویند آزادند. تمام گرفتاری ها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم دیگر اختلافی نداریم و باید دید که اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا این طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می گوید: از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟! .... آقای شاه! شاید اینها می خواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند؟! ...... دستگیری امام (ره) و قیام خونین 15 خرداد [4] امام (ره) با ایراد این سخنرانی آتشین و کوبنده، در حقیقت رسماً و علناً رو به روی شاه قرار گرفت و پاسخ نطق شاه را در 4 بهمن 1341، که در صحن مطهر قم ایراد کرد، به صورت دندان شکن و محکم داد. این سخنان بلافاصله توسط ساواک و شهربانی به تهران گزارش شد. به دستور شاه ساواک مأموریت یافت ایشان را توقیف کند. ساعت 3 بامداد روز 15 خرداد مأموران امنیتی به منزل امام هجوم بردند و ایشان را دستگیر کردند و فوراً به تهران حرکت دادند. خبر دستگیری مرجع تق?ید مردم، بسرعت در قم و سپس در تهران و سایر شهرها انتشار یافت. مردم قم به خیابانها ریختند و با تقبیح عمل دولت در دستگیری امام به راهپیمایی اعتراض آمیز پرداختند. پلیس برای تفرقه مردم ابتدا به تیراندازی هوایی پرداخت، اما مردم خشمگین به پلیس حمله کردند و در همان دقایق نخست، معاون شهربانی را به قتل رساندند؛ یک کامیون ارتش را آتش زدند. تیراندازی به طرف مردم شروع شد و عده ای از مردم بی دفاع کشته شدند. گلوله باران مردم تا عصر ادامه داشت و بالاخره با وارد شدن ارتش در قضیه و مستقر کردن تانکها در شهر و به پرواز درآوردن هواپیماها و شکستن دیوار صوتی توسط آنها برای اعراب مردم و تاریکی هوا به طور موقت قضیه فیصله داده شد. سیل خروشان کشاورزان غیور و کفن پوش ورامین، دهقانان کَن، و مردم جماران به سوی تهران سرازیر شدند؛ و انبوه جمعیت اعم از بازاریان، بارفروشان، دانشگاهیان، و اقشار مختلف مردم با غریو رعد آسای «یامرگ یا خمینی» و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه درآورد. شاه که در برابر قیام قهرآلود ملت، تاج و تخت خود و سلطه آمریکا را در حال زوال و سقوط می دید، با رگبار مسلسل به جنگ ملت درآمد؛ و توسط نیروهای جهنمی و خون آشام خود، تظاهرکنندگان را با وضع فجیعی که قلم از توصیف آن عاجز است، قتل عام کرد؛ و تهران را در 15 خرداد 1342، به کشتارگاه مخوف و حمام خون مبدّل ساخت. همزمان با قتل عام مردم مبارز در تهران، کشتارهای فجیعی در قم، شیراز، مشهد، تبریز و دیگر شهرستانها توسط دژخیمان رژیم به وقوع پیوست و علی رغم سانسور شدید رژیم شاه، اخبار مربوط به دستگیری رهبر نهضت اسلامی ایران و قیام 15 خرداد و کشتارهای قم، تهران، مشهد و سایر شهرستانها در مدت کوتاهی در سراسر کشور پخش شد و موجی از خشم و نفرت علیه شاه به راه افتاد. اعتصاب سراسری تهران در 21 خرداد به مناسبت هفتم فاجعه خونین فیضیه ضربه ای بود که رژیم را درمانده تر کرد؛ مهاجرت مراجع قم و مشهد و علمای سرشناس شهرستانها به تهران موجب شد که رژیم تن به سیاست آرام سازی و تشنج زدایی بدهد و با آزاد نمودن رهبر نهضت اسلامی ایران خشمها را فرو نشاند. 11 مرداد 1342، رسانه های گروهی، آزادی امام را به اطلاع مردم رسانیدند؛ اما این آزادیِ نمایشی در مدت کوتاهی تبدیل به حصر گردید؛ رژیم از ترس سیل خروشان جمعیت که برای دیدار امام می شتافتند، نخست وی را از زندان پادگان عشرت آباد به داودیه و از آنجا به قیطریه انتقال داد؛ بدین ترتیب امام در یک منزل شخصی که افتخاراً در اختیار ایشان گذاشته شده بود، تحت نظر و مراقبت شدید مأموران قرار گرفت. گرچه مردم با اطلاع از وضع امام آرامش خاطری یافتند، اما اقامت مراجع قم و مشهد و علمای شهرستانها در تهران تا مدتی ادامه یافت. سرانجام، رژیم، هر کدام از آنان را به گونه ای مجبور به مراجعت کرد. علی رغم این شرایط، فریبکاری رژیم نتوانست از تداوم نهضت و ضربات ناشی از آن جلوگیری کند. [ یکشنبه 90/3/15 ] [ 6:0 صبح ] [ رضا یوسفی ]
|
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |