سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سقای کربلا
 

اروپا و قلمرو اسلامی برای قرن ها ارتباطات نزدیکی با یکدیگر داشته اند. امروزه بسیاری از تاریخ نگاران و جامعه شناسان اظهار می دارند که اسلام مهم ترین دلیل حرکت اروپا از دوران تاریکی و بی بصیرتی به دوران قرون وسطی و تلألو رنسانس (دوره تجدد ادبی و فرهنگی) بوده است.

در زمانی که اروپا در پزشکی، ستاره شناسی، ریاضیات و بسیاری دیگر از رشته های علمی عقب مانده بود، مسلمانان گنجینه بیکرانی از علم و آگاهی و امکانات وسیعی برای پیشرفت را در اختیار داشتند.

ارتباطی که آنها با دنیای اسلام برقرار کردند، نخستین قدم به سوی تجدید حیات اروپا بود. اروپا که جهل و نادانی، درگیری و جنگ و استبداد بر آن حکمفرما بود، با تمدن پیشرفته و مترقی جهان اسلام مواجه شد و دید که ساکنان آن هم بسیار موفق و متمدن هستند و هم کاملاً در رشته های پزشکی، اخترشناسی و ریاضیات پیشرفته هستند، همان طور که در زندگی اجتماعی شان متمدن و پیشرفته هستند. آنها همچنین دریافتند ارزش هایی مانند تحمل و رواداری، فهم و درک متقابل، شفقت و دلسوزی و ازخودگذشتگی که در آن زمان بندرت در اروپا یافت می شد، ابعاد مختلف اخلاقیات عالی و متعالی ای هستند که مسلمانان آن را ترویج می کنند؛ کسانی که به مسئولیت ها و و ظایف دینی خود وقوف کامل دارند.

اندلس، حوزه اقتدار مسلمانان، در بخش جنوبی قاره اروپا واقع شده بود. اندلس تا زمان افول خود در اواخر قرن پانزدهم، تأثیر فرهنگی بسیاری بر اروپا داشت. بسیاری از تاریخدانان که روی تأثیر اندلس بر اروپا مطالعه و تحقیق می کنند، توافق دارند که این پادشاهی با ساختارهای اجتماعی خود و تمدن سطح بالایی که داشت، از تمام اروپا پیشرفته تر بود و یکی از عوامل اصلی در توسعه و پیشرفت تمدن اروپایی به حساب می آید. بلانکو ایبانز، تاریخدان شهیر اسپانیایی می نویسد:

شکست اسپانیا از شمال نبود، فاتحان مسلمان از جنوب آمدند. این چیزی بیش از یک پیروزی بود؛ یک جهش تمدنی بود. به همین دلیل، غنی ترین و درخشان ترین تمدنی که تا آن زمان در اروپا شناخته شده بود، متولد شد و در سراسر قرون وسطی بین قرن های هشتم تا پانزدهم نشو ونما کرد و شکوفا شد. طی این دوره مردم شمالی به دلیل جنگ های دینی و مذهبی متفرق شدند و وقتی به دلیل خشونت های بیرحمانه ناشی از جنگ این طرف و آن طرف سرگردان بودند، جمعیت اندلس از مرز ?? میلیون نفر گذشت. با این تعداد جمعیت که در آن زمان بسیار زیاد محسوب می شد، هر قوم و طایفه ای از هر دین و مذهبی می توانستند آزادانه به آنجا نقل مکان کنند و با عدالت و برابری در آنجا زندگی کنند. در آنجا نبض جامعه با شور و شعف می زد.

کردوبا (قرطبه)، پایتخت پادشاهی اندلس با آن خیابان های نورانی و روشن خود بسیار، از شهرهای اروپا متمایز بود و طبق نوشته جان دبلیو درپر، تاریخ نگار انگلیسی، هفتصد سال بعد از آن بیش از یک لامپ عمومی در لندن وجود نداشت.

با سقوط گرانادا، آخرین شهر پادشاهی مسلمانان در شبه جزیره ایبری در سال ???? سرانجام پادشاهی اندلس از میان رفت. اما اکنون اروپاییان با امپراتوری عثمانی مواجه شده بودند که آغاز پیشرفت در شبه جزیره بالکان (نام تاریخی و جغرافیایی اروپای جنوب شرقی است و کشورهایی که در آن قرار دارند، عبارتند از: یوگسلاوی، رومانی، بلغارستان، آلبانی، یونان و بخش اروپایی ترکیه) طی قرن پانزدهم بود که در نتیجه چندین پیروزی پشت سرهم و کیش گردانی دسته جمعی در میان مردم بالکان پیش آمد.

این تغییر دین هرگز به زور و تحت فشار انجام نشد. در آن زمان، اخلاقیات اسلامی از طریق عثمانی ها برای کسانی که گواهی می دادند اسلام را آزادانه انتخاب کرده اند، به اجرا گذاشته می شد. تمدن عثمانی که بر اساس ارزش های اخلاقی قرآنی مانند عدالت، برابری، تساهل و شفقت و مهربانی بنا شده بود، به مدت ??? سال در بالکان باقی ماند و آثار آن هنوز هم قابل مشاهده است (بخش عظیمی از بقایای این تمدن طی جنگ توسط نیروهای صرب ویران شد، اما این اقدامات نمی تواند حقایق تاریخی را تغییر دهد). این تمدن که بر اساس آموزه های قرآنی بنا شده بود، اسلام را به بخش مهمی از اروپا تبدیل کرد. حتی امروزه نیز جمعیت زیادی از مسلمانان اروپا در منطقه بالکان زندگی می کنند.

یکی از افرادی که معتقد است تمدن اروپایی چیزهای زیادی از اسلام آموخته است، پرنس چارلز، ولیعهد ولز است. پرنس چارلز تمدن اسلامی و آنچه را امپراتوری اندلس و عثمانی به اروپا آموختند، این طور توصیف می کند:

دیپلمــــاسی، تجارت آزاد، مرزهای باز، فنون تحقیق علمی انسان شناسی، آداب معاشرت، مد، طب جایگزین و بیمارستان ها، همگی از این بزرگ ترین شهر در میان شهرها آمد. اسلام قرون وسطی در زمان خود دین تساهل و رواداری قابل توجه بود که به ادیان مختلف اجازه می داد مطابق رسوم دینی خود عمل کنند و نمونه مثالی بود که متأسفانه تا قرن ها بعد غرب از آن الگوبرداری نکرد. اما نکته قابل توجه در این میان این است که اسلام مدت مدیدی است که بخشی از اروپا بوده است، ابتدا در اسپانیا، سپس شبه جزیره بالکان و سهم بزرگی در تمدن آن داشته است؛ تمدنی که اکثر ما اغلب به اشتباه گمان می کنیم تماماً غربی است. اسلام در تمام حوزه های تلاش بشری بخشی از گذشته و حال حاضر ماست. اسلام به ساخت و ایجاد اروپای مدرن کمک کرده است. اسلام بخشی از میراث ماست و چیزی جدای از آن نیست.

اینگمار کارلسون، سفیر سوئدی، که در ترکیه به دلیل کتابش با عنوان «اسلام و اروپا» شناخته شده است، می گوید که در دوران امپراتوری اندلسی، مسیحیان، مسلمانان و یهودیان در صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی می کردند که باید از آن به عنوان یک الگو در اروپای حال حاضر استفاده کرد.

ولفگانگ پتریتزیچ، نماینده عالی بوسنی و هرز گوین در جامعه بین الملل، در نوشتاری که در مجله نیویورک تایمز منتشر شد، تأکید می کند که مبارزه علیه تروریسم نباید به سوی مبارزه با اسلام هدایت شود و هرگز نباید فراموش شود که اسلام بواقع بخشی از اروپاست. او در مقاله اش بیان می کند «وقتی فراتر از پارادایم اسلام و اروپا گام بر می داریم، به این نتیجه می رسیم که اسلام بخشی از سنت اروپایی است». نگه داشتن این واقعیت تاریخی در ذهن راهی است برای جلوگیری از هرج ومرج و آشفتگی ای که طرفداران نظریه برخورد تمدن ها مایلند ایجاد شود. تفاوت های موجود در تمدن ها دلیلی برای برخورد و درگیری نیست، بلکه این تفاوت ها می توانند مهم ترین ابزار توسعه گفت وگو باشند.

نویسنده و متفکر ترک درحوزه علوم دینی

روزنامه ایران


[ دوشنبه 90/2/5 ] [ 11:16 صبح ] [ رضا یوسفی ]
.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

امکانات وب