سقای کربلا |
حکیم عمر خیام نیشابوری، از حکما، ریاضیدانان و شاعران بزرگ ایران در اواخر قرن 5 و اوایل قرن 6 است که طرز بیان مسلک و فلسفه او تاثیر به سزایی در ادبیات فارسی به جای نهاده و میدان وسیعی برای جولان اندیشه دیگران فراهم کرده است.
به گزارش بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حکیم عمر خیام که بیشک از مفاخر ملی ایران و از نوابغ فلسفه جهان است، سال 430 هجری در یکی از قریههای نیشابور متولد شد. گفته شده است حکیم ابوالفتح یا ابوحفص عمر ابراهیم خیام که القابی نظیر خواجه امام، حجهالحق، سیدالحکما و فیلسوفالعالم را به او نسبت دادهاند، علاوه بر ریاضیات و نجوم، در علم حکمت و تفسیر و حدیث نیز مهارت داشته است.
در حکایتی آمده است که روزی خیام بر شهابالاسلام عبدالرزاق پسر ابوالقاسم عبدالله بن علی وزیر سلجوقی و برادرزاده نظامالملک وارد شد که در آن مجلس از اختلاف قرائتها در مورد آیهای از قرآن سخن میگفتند که خیام نیز وجهی از این قرائتها را بر وجوه دیگر ترجیح داد.
خیام را تالی و پیرو ابوعلیسینا در علوم حکمت دانستهاند که در رسالهای به نام کون و تکلیف که در سال 473 هجری در جواب ابونصر نسوی شاگرد ابنسنا تقریر کرده، از شیخ با عنوان معلم من و افضلالمتاخرین یاد کرده است. قدیمیترین ماخذی که از خیام نامی به میان آورده، کتاب چهار مقاله نظامی عروضی است که در سال 506 در کوی بردهفروشان بلخ او را دیده است.
در ادامه نیز به قولی از خواجه عمر خیام اشاره شده است که میگفت: گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گلافشان میکند و نظامی افزوده است که وقتی در سال 530 به نیشابور رسیده، چند سالی بوده که از وفات او گذشته است.
از همین روایت به مهارت خیام در علم نجوم نیز اشاره میشود. چنان که میگویند در کارهای بزرگ علمی مانند ترتیب رصد ستارگان و اصلاح تقویم به او رجوع میکردهاند.
از دیگر کسانی که علاوه بر نظامی عروضی او را در جوانی دیده است، ابوالحسن زید بیهقی است. وی را فردی با ذکاوت نام بردهاند که در اصفهان هفت بار کتابی را خوانده و در بازگشت به نیشابور آن را کامل املا نموده است. همچنین او را عاشق طبیعت، اما تندخو ذکر کردهاند که فطرتا مردی بدبین و محتاط بوده و از بحث کردن اجتناب میورزیده است.
در مورد دوری وی از بحث و مجادله به این حکایت اشاره میکنند که غزالی در باب تعیین جزیی از اجزاء فلک از او سؤالی کرد و خیام در جواب سخن او برای حفظ از نزاع، سخن را به درازا کشانیده است. مشخص نیست که به حج رفته است یا خیر، اما در مورد مسافرتهایش گفتهاند که به سمرقند، بلخ، هرات، اصفهان و حجاز سفرهایی داشته است.
در گذشته بیشتر خیام نیشابوری به عنوان ریاضیدان و منجم مطرح بوده است که با همکاری ابوالعباس لوکری و ابوالفتح خازنی زیجالسنجری در نجوم را تالیف کرده است. وی رسالهای در معراج دارد و خطبه الغراء ابن سینا را به فارسی ترجمه کرده است. از آثار مشهور او در ریاضی به رساله جبر و مقابله که به زبان فرانسوی نیز ترجمه شده است، میتوان اشاره کرد که غلامحسین مصاحب در سال 1336 آن را ترجمه کرده است. همچنین کتابهای رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات الکتاب اقلیدس و کتابی در بیان دستور ارشمیدس و ترازوی او برای وزن کردن اشیاء با توجه به وزن هر کدام و رسالهی کوتاه در حل مسالهای جبری با ذکر 21 قسم معادله جبری و چند اثر دیگر و شرحالمشکل من کتاب الموسیقی که جلالالدین همایی آن را ترجمه کرده است نیز از او است. اثری با نام نوروزنامه در منشاء تاریخ و آداب جشن نوروز هم به او منسوب است که در صحت انتساب آن به خیام تردید وجود دارد. همچنین مثلث پاسکال و دو جملهیی نیوتن نیز به او نسبت داده شده است که قبل از آنان به آنها پرداخته است. اما اولین جایی که به خیام شاعر پرداخته میشود، کتاب عمادالدین کاتب اصفهانی با نام فریدهالقصر است که سال 572 حدود نیم قرن پس از مرگ خیام نوشته شده و در آن از این حکیم و ریاضیدان عالیقدر به عنوان شاعر حوزه خراسان یاد شده است. خیام در زمان خود بسیار مورد احترام بوده است و ملکشاه سلجوقی او را در مقام ندما مینشانده و خاقان شمسالملوک در بخارا با او برتخت مینشسته است، اما سلطان سنجر به واسطه روایتی که درباره او ذکر شده، از او بغض و کینه بر دل گرفته است. به واسطه این روایت، میگویند در کودکی که سلطان سنجر آبله گرفته بوده است، خیام به بالین او میرود و در خواب، مجیرالدوله وزیر به او میگوید که این بچه مخوف است و بیماری وخیمی دارد. از افسانههای کجول که برای خیام ساختهاند، دوستی و همشاگردی بودن او با نظامالملک و حسن صباح است که در جوامعالتاریخ، تاریخ گزیده و روضهالصفا و تذکره دولتشاه نیز آمده است، اما با توجه به این که وفات خیام میان سالهای 506 تا 517 است و حسن صباح در سال 518 وفات کرده است و ولادت خواجهنظام الملک نیز در سال 408 است، هم سن بودن آنها تنها در صورتی امکانپذیر است که هر سه بالای صد سال عمر کرده باشند و این محال است. در مورد رباعیات خیام که در زمان حاضر به آنها شهرت دارد، باید گفت: به واسطه تعصب مردم و افکار فلسفی خاص خیام تنها عدهای از دوستان و نزدیکان او میدانستند که او شاعر است و رباعیات نیز پس از مرگ او منتشر شده است. در کتاب نزههالارواح شهر زوری از شعر خیام سخن گفته شده که 70 یا 80 سال پس از مرگ خیام نوشته شده است. همچنین در کتاب مرصادالعباد نجمالدین رازی نیز از دو رباعی او یاده شده است.
با توجه به این که محیط اجتماعی قرن پنجم برای جولان افکار فلسفی خاص، به مراتب نامساعدتر از قرن سوم و چهارم بوده و میدان نیز برای واعظان و محدثان فراختر گردیده است و رواج عقاید تعبدی بازار فلسفه را کساد و تعصبهای مذهبی به آزادی فکر غلبه داشته، خیام ترجیح داده است از فلسفه خود حرفی به میان نیاورد؛ چنان که گفته است: خورشید به گل نهفت مینتوانم // و اسرار زمانه گفت می نتوانم
از بحر تفکر سر برآورد خرد // دری که ز بیم سفت مینتوانم در خصوص مرگ خیام نیز روایاتی ذکر شده است که میتوان گفت حکایت زیر از معقولترین آنها است: در این باره آمده است که حکیم الهیات شفا را مطالعه میکرده و چون به فصل واحد و کثیر رسیده، خلالی میان کتاب گذاشته و گفته است جماعت را بخوانید تا وصیت کنم، چون اصحاب گرد آمدند، وصیت کرد و نماز خواند. دیگر چیزی نخورد و نیاشامید تا نماز خفتن (عشاء) که به سجده رفت و دعا کرد: ?اللهم انی عرفتک علی مبلغ امکانی فاغفرلی فان معرفتی ایاک وسیلتی ? و جان به جان آفرین سپرد. از کتابهایی که رباعیات خیام را ضبط کردهاند، میتوان به مرصادالعباد، جهانگشای جوینی، تاریخ گزیده، مونسالاحرار و نزههالمجالس که بعد از مونس الاحرار تحریر شده است، اشاره کرد. خیام از برجستهترین کسانی است که شعر را برای تفکرات فلسفی خود به کار برده است؛ چنان مینماید که ضرورت روحی او را به این کار کشانده است. زندگی از دید او زودگذر و اتفاقی است و خواب و خیالی بیش نیست و از حیث ایجاز و فشردگی مطلب و توالی جملهها بسیار عالی و از ویژگی بارز سخن او سادگی و عاری بودن از بازیهای لفظی و صنایع شعری است. رباعی را نخست رودکی پدید آورد، اما رباعیات خیام در ادب فارسی سیمایی متمایز دارد که شالوده اصلی آنها اندیشیدن به راز هستی و دچار حیرت شدن است. خیام نیشابوری از برجستهترین کسانی است که شعر را برای تفکرات فلسفی خود به کار برده است و چنان مینماید که ضرورت روحی او را بدین کار نشانده است. ارزش کار خیام در این است که آیینه تفکرات و انفعالات نفسی او در اشعارش آمده است و در پی یافتن علت غایی است و فنا و نیستی برای او واقعیتی غیرقابل انکار است. ترانههای خیام آینهای است که هر کس قسمتی از افکار و یاسهای خود را در آن میبیند و از این جهت در میان مردم جای خود را باز کرده است. البته همین دیدگاهها و افکار خیام که در رباعیات او جریان دارد، سبب شده است به او با دید طعن و انکار نگاه شود؛ زیرا او تمام مسائل دینی را به تمسخر گرفته و از روی تحقیر به فقهایی که از آنچه خودشان نمیدانند، دم میزنند، حمله میکند؛ زیرا خردهبینان افکار آزاداندیش و به دور از هر گونه قید و بند او را نمیتوانند تحمل کنند و او هم نمیتواند کورکورانه زیر بار احکام تعبدی، جعلی فقهای زمان خود برود. در فلسفه او ماوراء ماده چیزی نیست و دنیا در اثر اجتماع ذرات به وجود آمده که برحسب اتفاق کار میکنند و دایمی و ابدی است و انسان نیز هیچ بیم و امیدی ندارد. چنان که گفته است: باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی در رباعیات خیام چرخ محکوم میشود و به قضا و قدر نیز اعتقادی ندارد و از نگاه او همه کواکب نحس هستند. در اشعار او بدبینی دیده میشود، هر چند از ته دل به شادی معتقد است، اما چون همیشه با فکر عدم و نیستی به شادی میاندیشد، همواره خوشی او تاثربرانگیز است.
خیام از جوانی به علت نگرشهای خاص خود بدبین بوده است، اما در دوران پیری فلسفه خوشی را انتخاب میکند که همانطور که قبلا گفته شد، با یاس و حرمان همراه است. پیمانه عمر من به هفتاد رسید // این دم نکنم نشاط کی خواهم کرد خیام شکاک و به جهل معترف است. او معتقد است بشر مسائل را درک نمیکند. متدین نیست، اما منکر هم نیست، بلکه معتقد است انسان در گردش مستمر موجودات مانند خس و خاشاکی میگذرد و میغلطد و نمیداند از کجا آمده است و به کجا خواهد رسید. او از مرگ هراسی ندارد، اما از کوتاهی عمر نالان است که سبب میشود از نعمتها و زیباییها لذت نبرد و افسوس بخورد. خیام در ایران و خارج از ایران به بادهستایی اشتهار دارد؛ هر چند این مورد در رباعیات او بسیار معدود دیده شده است. از نگاه او باده رمز تمتع و شعاری است برای بهره گرفتن از زندگی. او باده را میستاید، اما آن را تنها یک وسیله میداند. از متاثران او میتوان به افضلالدین کاشی، عطار، عراقی، فاریابی، عبید زاکانی، سعدی و بالاتر از همه، به حافظ اشاره کرد که در ناپایداری دنیا، غنیمت شمردن دم و میپرستی، از او تاثیر پذیرفتهاند. حکیم عمرخیام نیز از رودکی، فردوسی، ابنسینا و ناصرخسرو میتواند تا حدی متاثر شده باشد. میزان رباعیات او از عدد 56، 78 تا 143 رباعی که صادق هدایت در سال 1313 جمعآوری کرده است و 178 رباعی که فروغی و غنی در سال 1320 جمعآوری کردهاند، متغیر است. قدیمیترین نسخه رباعیات منسوب به خیام، نسخه ادبی اکسفورد به سال 865 در شیراز است که 158 رباعی دارد و سه قرن پس از خیام جمعآوری شده است. از مشکلات رباعیات خیام اختلاف نسخههاست که محقق دانمارکی آرتور کریستنسن ذیل 121 رباعی منسوب به او و جلالالدین همایی ذیل 559 رباعی نسخه بدل یادداشت کرده است. در رباعیات منسوب به او تخالف و تغایر محسوس و فقدان تجانس لفظی و انسجام فکری به حدی است که نمیتوان بسیاری از آنها را مولود قریحه یک شخص واحد دانست. مشهورترین ترجمهای که از رباعیات خیام شده و شاید شهرت آنها در جهان مرهون این ترجمه است، ترجمه آزاد و منظوم ادوارد فتیزجرالد است که سال 1859 به طبع رسید. تنسین شاعر انگلیسی این ترجمه و رباعیات خیام را (سرود زرین شرقی به ترجمهای بهشتی) دانسته است و ارنست رنان فرانسوی خیام را برادر گوته ذکر کرده است. از نکات جالب این است که گفته شده است سربازان انگلیسی در دو جنگ جهانی رباعیات خیام را با خود به همراه داشتهاند.
[ چهارشنبه 90/2/28 ] [ 10:55 صبح ] [ رضا یوسفی ]
|
||||||||||||
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |